سمت جديد ولفوويتزاز اين جهت اهميت مضاعف دارد كه پس از سالهاي متمادي شايد او اولين فرد با سابقه نظامي و عهده دار مسئوليت هاي غير مرتبط با فعاليت يك موسسه بزرگ جهاني در امور پولي و بانكي است كه به رياست بانك جهاني مي رسد، بانكي كه قرار است در مسئوليتهاي مهمي همچون پيشبرد امور توسعه جهان بويژه كشورهاي فقير و اعضاي تسهيلات پولي و مالي در اين راه و مهمتر از همه ارايه چارچوب هاي علمي براي جهش كشورهاي درحال توسعه به پيشرفت برنامه ريزي عملياتي و مساعدت گرانه داشته باشد.
بسياري از تحليل گران بر اين باورند كه بوش به دو دليل ولفوويتز را بر اين سمت انتخاب كرده است :
1- مديريت توانمند دروزارت دفاع آمريكا.
2- آشنايي با سازو كار توسعه .
نكته جالب توجه اينكه اصولا گستردگي تشكيلات عريض و طويلي همچون پنتاگون قابل مقايسه با نهاد مالي همانند بانك جهاني نيست اما عمده كارشناسان مطلع از تواناييهاي اين مقام آمريكايي متفق القولند كه وي براي پيشبرد برنامه هاي توسعه و مبارزه با فقر درميان كشورهاي در حال توسعه و يا توسعه نيافته توانايي لازم و برنامه هاي عملياتي قابل اجرا ندارد و در مهارتهاي لازم وي ترديد دارند.
ولي بنظر مي رسد آنچه پيش از پيش بوش را به انتخاب اين چهره نظامي بر رياست بانك جهاني ترغيب كرده برخي دورنماهاي پنهان و آشكار در اهداف سياست خارجي آمريكا دردوره دوم رياست جمهوري است .
نكته بديهي اينكه پل ولفوويتز يك دوره نماينده آمريكا در اندونزي بوده است و اين دوره او را با مسائل كشورهاي فقير بويژه در شرق آسيا پيوند داده است . همچنين او معتفد است بازديدش از اندونزي پس از دريا لرزه سونامي دردسامبر 2004 او را به كمك به كشورهاي توسعه نيافته مشتاق كرده است و به همين جهت است كه وي پس از انتصاب به اين مقام اعلام كرد از اين پس او يك خدمتگزار بين المللي خواهد بود.
نكته ديگر اينكه افرادي كه با روحيات سياسي و فلسفي وي آشنايي دارند براين باورند كه بر خلاف بسياري ازنومحافظه كاران كه از مشرب فكري اشتراوس پيروي مي كنند، ولفوويتز تاثير پذيري تفكر خود را از " البرت ولستتر" دارد كه معتقد است فناوري تسليحاتي رمز موفقيت آمريكا خواهد بود.
از سوي ديگراز منظرديدگاههاي توسعه و خيزش اقتصادي ، بسياري انتخاب اين نظامي آمريكايي را هدفمند اعلام مي كنند چرا كه از اوج گيري كشورهاي توسعه يافته يا درحال توسعه بخاطر تهديدهاي بالقوه براي منافع سياسي و اقتصادي واشنگتن انزجار و نفرت دارد.
اضافه برنكات فوق با توجه به جايگاه اين بانك در تحولات اقتصادي و تجاري جهان كه نقش تسهيلاتي به كشورهاي فقير و يا درحال توسعه را دارد بنظر مي رسد با عنايت بر ديدگاههاي بوش در صدور دمكراسي و تغيير در ساختار حاكميت در كشورهاي ديگر بويژه در آسيا و خاورميانه و حتي آفريقا اين بانك جهاني از اين پس بعنوان حربه اي براي اعمال دكترين تحميل دمكراسي كاخ سفيد نقش بازي مي كند و دستاويزهاي مالي از اين پس دستمايه تحولات در بسياري ازكشورهاي جهان خواهد بود.
از همه مهمتر اگر نگاهي عميق به طرح خاورميانه بزرگ آمريكا در سالهاي آتي داشته باشيم در بخش اقتصادي اين طرح بر هدايت منابع مالي و سرمايه گذاري و انتقال اين منابع و مديريت بر آن تاكيد داشته و سعي دارد توان اقتصادي و كمكهاي پولي را در جهت شكوفايي اقتصادي و سياسي كشورها بكار گيرد و اين همان چيزي است كه در حال حاضر در قالب انقلابهاي مخملي و نارنجي در كشورهايي همانند اوكراين و گرجستان طي شده است.
در نهايت اگر چه پل ولفوويتز پس از انتصاب در اين جايگاه تاكيد كرد توان خود را متمركز بر كاهش فقر و تقويت توسعه اقتصادي خواهد نمود ومسائلي همچون تجارت بين المللي يارانه ها و سرمايه گذاري بخش خصوصي را تقويت خواهد كرد و به كاهش فقر در آفريقا همت خواهد گمارد ولي كليه فعالان مبارزه با فقر درجهان معتقدند كه سابقه فعاليت تجاري و مالي و اقتصادي واشنگتن بويژه در اين نهاد بين المللي تاكنون نتوانسته در راستاي منافع اين كشورها باشد و آينده نيز چنان نخواهد شد.
نظر شما